ارامنه و یک قرن سینما
بررسی نقش تاریخی ارامنهی سینمای ایران در گفتوگو با ادوین خاچیکیان و امید نجوان
ارامنهی سینمای ایران بیشک از آغازگران تاریخ آن بودهاند. از آوانس اوگانیانس کارگردان نخستین فیلم صامت به نام آبی و رابی گرفته تا ساموئل خاچیکیان که ناماش یادآور تولد ژانر جنایی و پلیسی در سینمای ماست. شاید اگر تولید فیلم انتقام برادر (ساختهی ابراهیم مرادی) دچار مشکل مالی نشده و به جای 1310 در همان سال تولید خود (یکی دو سال قبل از نمایش دختر لُر) به نمایش درآمده بود احتمالاً امروز بهجای روحانگیز سامینژاد (بازیگر این فیلم) باید خانمها لیدا ماطاوسیان و ژاسمین ژوزف را به عنوان نخستین زنان بازیگر سینمای ایران معرفی میکردیم؛ زنانی از تبار ارامنهی مهاجرت کرده به ایران را.
بررسی این حضور موثر و پررنگ تاریخی که به دعوت همکار عزیزم رضا صائمی (از بخش سینمایی روزنامهی هممیهن) انجام شد بهانهای بود تا همراه با ادوین خاچیکیان (تنها فرزند زندهیاد خاچیکیان) ردپای ارامنهی فعال در حوزهی سینما را پیگیری کنیم…و حاصل، نکتههایی است که در پیآمد این مقدمه میخوانید.
تاریخ سینما گواه این نکته است که ارامنه نقش بنیادی و مهمی در راهاندازی و شکلگیری صنعت سینما در ایران داشتهاند. از ایجاد زیرساختها و سویههای فنی و تجهیزات سینمایی گرفته تا راهاندازی سالنهای نمایش، آموزش سینما و البته تولید فیلم. دلایل این تاثیرگذاری و نقشی که ارامنه در توسعه سینمایی ایران داشتند را در چه میبینید؟
امید نجوان: یکی از دوستانِ بازیگر که به دلیل تحصیل فرزندانش مدام به خارج از کشور سفر میکند توصیف جالبی از این موضوع داشت و میگفت بخش عمدهای از ما که در ایران به شکل بد و ناراحتکنندهای رانندگی میکنیم وقتی به کشورهای خارجی میرویم خیلی قانونمند میشویم و برخلاف تصور، تمام قوانین رانندگی را به خوبی رعایت میکنیم! استدلالاش هم این بود که همهجای دنیا آدمهایی که در اقلیت هستند انگار انگیزه و تلاش بیشتری برای اثبات خود دارند و در این زمینه از حداکثر توانمندیهای خود استفاده میکنند. شاید همین نگاه را بتوان به مثابه یک دلیل روانشناختی و جامعهشناختی در تلاش مضاعف ارامنه در حوزه سینما به کار برد. اما واقعیت این است که آنچه در اینجا اهمیت بیشتری دارد هویت ایرانی و ملی آنهاست نه اقلیت دینی بودنشان. فکر میکنم ارامنه عزیز ساکن ایران بیش از هر چیز خود را یک ایرانی میدانند و برای پیشرفت و توسعه آن هم بسیار میکوشند. اساساً ارامنه ایرانی نه فقط در حوزه سینما که در سایر رشتههای هنری و البته در بسیاری از مشاغل و صنایع دیگر هم سرآمد بوده و هستند. حتی در همین حوزه نمایشی هم پیش از سینما شاهد حضور پررنگ ارامنه در عرصه تئاتر هم هستیم که خودش یک بحث مفصل و دیگری است.
ادوین خاچیکیان: درست است. شاید سینما به واسطه ماهیت تصویری و نمایشی که دارد و به اصطلاح توی چشم است، موجب دیده شدن یا ماندگاری ارامنه شد اما در حوزههای دیگر بهویژه در حرفهها و مشاغل فنی هم ارامنه صاحب نام و تاثیرگذاری داریم که کمتر شناخته شدهاند. شاید همین موضوع که ارامنه در بخشهای فنی و تکنیکی سینما پیشرو بودند به دلیل مواجهه و آشنایی بیشتر با مدرنیته و مظاهر تکنولوژی است که خارج از ایران داشتند توانستند جزو نخستین گروهی باشند که تجهیزات سینمایی و اساساً صنعت سینما را به ایران آورده و زمینهساز ایجاد و ترویج آن در کشور شوند. مثلاً تعدادی از نخستین سالنهای سینما در کشور را ارامنه احداث کردند که شاید معروفترینشان در تهران سینماهای «دیانا» و «متروپل» باشد که معمار آنها یک ارمنی به اسم وارطان بود. البته سینما «دیانا» امروز به نام «سپیده» شناخته میشود و «متروپل» که در سالهای آخر با نام «رودکی» فعالیت میکرد متاسفانه امروز تعطیل شده است.
ضمن این که رد پای ارامنه در سینمای ایران را میتوان در فیلمسازی، بازیگری و بخشهای فنی مثل تدوین، صدا و موسیقی هم پیدا کرد. به عنوان مثال در بخش صدا، روبیک منصوری یکی از پیشگامان این حرفه بود که نقش مهمی در توسعه این حرفه و ارتقای صدابرداری در سینمای ایران داشت یا در حیطه بازیگری آرامائیس هوسپیان که با نام هنری «آرمان» شناخته میشد یکی از بازیگران مطرح در دهههای 40 و 50 بود. در بخش کارگردانی هم میتوان از چهره های شاخصی مثل ساموئل خاچیکیان، واروژ کریم مسیحی و آربی آوانسیان نام برد.
نجوان: واقعیت این است که در نهایت تاسف باید گفت جامعه آماری مشخصی وجود ندارد که سهم و نقش ارامنه در بخشهای گوناگون سینمایی را روشن کرده باشد. اگر بخواهیم از ارامنهای که در بخشهای مختلف سینما فعالیت داشتند و تاثیرگذار بودند نام ببریم به یک فهرست بلند بالا میرسیم. اما همانطور که گفتم جای یک پژوهش دقیق و حرفهای در این زمینه که مثلاً به صورت کتاب منتشر شود بسیار خالی است.
خاچیکیان: کتاب کوچکی به اسم «ارامنه در سینمای» ایران سالها پیش منتشر شد که البته کم و کاستی های زیادی داشت و اثر جامع و کاملی نبود.
آقای نجوان، شما در پژوهشی که درباره فیلم مستندتان انجام دادید آیا درباره نقش ارامنه در سینما هم کار کردید؟
نجوان: نه. تمرکز من بر سینمای خاچیکیان به عنوان یکی از فیلمسازان مورد علاقهام بود. ضمن اینکه ابعاد این مساله خیلی گسترده است و نیاز به پژوهش دامنهدار و مستقلی دارد تا از زمینههای مختلف حضور ارامنه در سینمای ایران و نقشی که در بخشهای مختلف آن داشتهاند رمزگشایی شود. ضمن اینکه مستند من (ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو) بر اساس گفتوگویی که با این فیلمساز مهم تاریخ سینمای ایران انجام شده بود پیش میرفت. اگر این فیلم یک مستند درباره ارامنه و خصوصاً ارامنه فعال در سینمای ایران بود شاید به موضوعات دیگری میرسیدم که از رهگذر آن بتوان بخشی از اسناد تاریخی درباره نقش ارامنه در تاریخ این سینما را هم بازنمایی و آشکار کرد.
به نقش ارامنه و حضور پررنگ آنها در تئاتر اشاره کردید. آیا میتوان همین خاستگاه تئاتری را زمینهساز حضور موثر آنها در عرصه سینما دانست؟
نجوان: درباره چنین موضوعی باید این نکته را در نظر بگیریم که در آن دوره، ارامنه، کلوپها و انجمنهایی داشتند تا دور هم جمع شوند و درباره موضوعهای مختلف با هم بحث و گفتوگو کنند. در همین دوره است که آنها برای ایجاد سرگرمی به فکر اجرای تئاتر میافتند. موضوعی که به تدریج به شکلگیری یک جریان تئاتری در ایران کمک کرد و از دل آن، بازیگران و کارگردانهای مختلفی درآمدند. به عنوان نمونه خودِ زندهیاد خاچیکیان بر مبنای تئاترهای که روی صحنه برده بود مورد توجه قرار گرفت و سپس برای ساخت فیلم به سینما دعوت شد. در واقع میتوان به قول شما حضور پررنگ ارامنه در تئاتر را یکی از عوامل موثر ورود آنها به سینما دانست اما این حضور صرفاً به امر نمایش یعنی کارگردانی و بازیگری محدود نبود و به سایر جنبههای صنعت فیلمسازی هم گسترش یافت.
خاچیکیان: ضمن اینکه پدر در زمینه فیلمسازی، برای رنگ و نور و مسائل زیباییشناسی تصویر اهمیت زیادی قائل بود. طوری که برخی کارهایش (از جمله فیلمنامهای که به عنوان نمونه و برای شروع کار نوشته بود) در آن دوره به نوعی پیشرو و کاملاً آوانگارد به حساب میآمد.
چه بسا همین شیوه فیلمسازی و توجه به ملزومات تکنیکی و زیباییشناسی آن را بتوان یکی از مصادیق تاثیر یک فیلمساز ارمنی در رشد فیلمسازی و سینمای ایران با رویکردهای هنری دانست.
نجوان: به نظر من توجه به داستان و روایتهایی که در نحوه بیان در سینمای خاچیکیان وجود داشت پیش از سویههای تکنیکی به ارتقای کیفی فیلمسازی خود او کمک کرده بود. به عنوان مثال زندهیاد خاچیکیان برخی لحظهها که از خاطرات تلخ فرار پدرش (از ارمنستان به ایران و در ماجرای نسلکشی) الهام گرفته بود را در فیلم فریاد نیمه شب مورد استفاده قرار داد. در واقع روایتی که برایش تعریف شده بود را به سینما آورد و از آن استفاده کرد. همین شیوههای روایی که جذابیت دراماتیک بالایی هم دارد از جمله تاثیراتی است که یک فیلمساز ارمنی در روایتپردازی در سینمای ایران از خود به جا گذاشته است.
ضمن این که ایشان در ساخت فیلمهای جنایی جریانساز و پایهگذار سینمای پلیسی در ایران بوده است. میتوان گفت حضور او به عنوان یک کارگردان ارمنی در شکلگیری ژانر جنایی و پلیسی در سینمای ایران بسیار پررنگ و انکارنشدنی است. شما اگر در زمینه تاریخ سینمای ایران تحقیق کنید متوجه میشوید قبل از انقلاب فقط دو کارگردان بودند که اغلب مردم بیشتر بهخاطر اسم و شهرت ویژه خود آنها به سینما میرفتند. اولی ساموئل خاچیکیان بود و دیگری مسعود کیمیایی که ایشان هم در یک دوره (زمان ساخت فیلمهای ضربت و خداحافظ تهران همکار و سپس دستیار آقای خاچیکیان بوده و معاشرت و مراوده طولانی مدتی با هم داشتهاند. در واقع از طریق مخاطبانی که فیلمهای ساموئل خاچیکیان داشت حتی فراتر از ژانر و مسائل تکنیکی میتوان به این نتیجه رسید که قصهگویی و جذابیت روایت در فیلمهای او به اضافه توانایی خاصی که در ایجاد تعلیق داشته موجب شده فیلمهای ایشان با اقبال گسترده مردم و مخاطبان همراه شده؛ و از این طریق نقش تاریخی خود را در روند سینمای ایران به جا بگذارد.
خاچیکیان: در این بحث به نقش ارامنه در پشت صحنه فیلمها و تاثیر آنها بر جنبههای فنی و تکنیکال سینما اشاره شد. به نظر من سینمای نوپای ایران که رقبای سرسختی مثل سینمای آمریکا و هند و مصر و فیلمهای عربی داشت نیازمند بود تا پیش از هر چیز الفبای خود را پایهریزی کند. بنابراین نمیتوانیم بگویم ارامنه فقط در عرصه فنی سینما تاثیرگذار بودند. به عبارتی فقط تکنیسین سینمایی نبودند بلکه در ارتقای فرم و شیوههای ساخت فیلم و سبک فیلمسازی هم موثر بودند. در بسیاری از فیلمهای ایرانی فرم و تکنیکی وجود نداشت و به شکل غریزی ساخته میشد و چیزی به عنوان میزانسن و دکوپاژ یا نورپردازی و رنگ آمیزی جدی گرفته نمیشد.
یکی از ویژگیهای ساموئل خاچیکیان توجه و وسواسی بود که به فرم و تکنیکهای فیلمسازی داشت و خود را ملزم به رعایت آنها میدانست. شاید آن زمان این توجه از سر غریزه، خودجوش و بر اساس یک تجربه ماجراجویانه رخ داده باشد اما کمک کرده تا سینمای ما به اهمیت زبان سینمایی در فیلمسازی توجه کند و آن را جدی بگیرد. البته او تجربههای کارگردانی در تئاتر و اهمیتی که نور و میزانسن در آنجا دارد را در سینما هم مورد استفاده قرار داد و بر اساس شناخت و خودآگاهی دست به این کار میزد. منظور این است که ما نمیتوانیم تاثیر ارامنه در سینمای ایران را صرفاً در بخشهای فنی محدود کنیم بلکه آنها در ارتقای فرم و زبان سینمایی و عمق بخشیدن به شیوههای روایت و داستانپردازی هم گامهای موثری برداشتند. از سوی دیگر باید به این نکته هم اشاره کنم که برخی معتقدند تکنیک اهمیت چندانی در پیشبرد سینمای ایران نداشته و این «موج نو» بود که به رشد و جهش سینما کمک کرد و جایگاه سینمای ایران را ارتقا بخشید. در واقع در این نگاه به محتوای فیلمها به عنوان عاملی پیشبرنده در شکلگیری موج نوی سینمای ایران تاکید میشود. من اما فکر می کنم اگر تکنیک نباشد، فرم نباشد و زبان سینما را بلد نباشیم نمیتوان محتوای غنی تولید کرد یا فیلمی ماندگار ساخت. هرچهقدر مضمون ارزشمند یا تاثیرگذار باشد باید در فرم درستی بنشیند تا بتوان به آن به عنوان فیلمی ارزشمند و ماندگار نگریست. در واقع وقتی تکنیک درست استفاده شده باشد و فیلمنامه درست نوشته شده باشد میتوان محتوای خوب آن را ارزشمند دانست. ارزش تکنیکی و فرمی است که محتوا ایجاد میکند. اگر فرم بلنگد که محتوا شکل نمیگیرد.
نجوان: ببینید، در آن زمان چیزی به اسم آموزش فیلمسازی به معنای مدرن، حرفهای و امروزیاش وجود نداشته و فیلمها بر اساس حس غریزی و تجربههای شخصی آدمها ساخته میشده. در واقع داستانها را برای فیلمبردارها تعریف میکردهاند و این فیلمبردار بوده که بر اساس دیدگاههای امروزی، کارگردانی را برعهده داشته. به همین خاطر در فیلمهایی که در ابتدای تاریخ سینمای ایران ساخته شده فیلمبردارها اغلب خودشان تدوینگر هم بودهاند. اما در سینمای ساموئل خاچیکیان شاهد رشد او به صورت فیلم به فیلم هستیم. به این دلیل که ایشان در مقام کارگردان به دنبال آموختن فرم و زبان سینما رفته و در حقیقت به شکلی غریزی متوجه شده باید ابتدا الفبای فیلمسازی و قواعد آن را بیاموزد و سپس در سطح جامعه آن روزگار، تاثیر خود را به جا بگذارد. شما اگر نقدهایی که آن دوره در نشریات به اصطلاح سینمایی منتشر شده را بخوانید متوجه میشوید که اغلب یا شاید بهتر باشد بگویم بخش قابل توجهی از آنها فاقد درک زیباشناختی و شناخت کامل از زبان و فرم سینمایی بوده است. مثلاً اگر امروز و پس از حدود هفتاد سال نقد زندهیاد هوشنگ کاوسی بر فیلم طوفان در شهر ما را بخوانید میبینید عمده توجه او این بوده که چرا ساموئل خاچیکیان وقتی از خیابان شاه (جمهوری فعلی) به یکی از کوچهها کات زده، دقیقاً خودِ همان محل را نشان نداده! و چیزهای دیگری از این قبیل. طبعاً چنین نگاههایی نمیتوانسته در بهبود تکنیک فیلمسازی در آن دوران چندان تاثیرگذار باشد و تحول خاصی ایجاد کند. بگذریم که در سالهای بعد خودِ این نویسنده و برخی منتقدان دیگر موفق شدند کیفیت نوشتههای خود را ارتقا دهند و از این طریق بر حال و هوای سینمای ایران تاثیرگذار باشند. اما در مجموع میتوان گفت آن مته به خشخاش گذاشتنها تاثیر چندانی در بهبود تکنیک و شرایط فیلمسازی در سینمای آن دوران نداشته است.
با این حساب و با ارجاع به شیوه فیلمسازی کارگردانی نظیر ساموئل خاچیکیان میتوانیم یکی از تاثیرات حضور ارامنه در سینمای ایران را پیشبرد سویههای تکنیکی و فرمی در فیلمسازی بدانیم؟
نجوان: به نظر من سینمای ایران در آن زمان به اصطلاح جنساش جور بوده؛ و هر کس دقیقاً سرِ تخصص و جای دقیق خودش بوده. به این معنی، عناصر و مولفههای مختلفی دست به دست هم داده بودند تا زمینه و بستری برای رشد فیلمسازی در ایران اتفاق بیفتد. مثلاً آقای وارطان هوانسیان باید سینما «متروپل» و «دیانا» را با آن هیبتهای جادویی و شبیه قصر میساخت تا آقای خاچیکیان و دیگران فیلمهایشان را برای نمایش روی پرده عریض آن سالنها آماده کنند. اصلاً بهخاطر همین هیبت و تاثیرگذاریِ از پیش طراحی شده بوده که به شهادت مطبوعات آن زمان وقتی یکی از تماشاگران برای تماشای فیلم «ضربت» به سینما رفته دچار شوک شده و کارش به بیمارستان کشیده!
در حالی که شاید اگر مخاطبان امروز سینما همان فیلم را ببینند چنین تاثیری برایشان نداشته باشد. میخواهم بگویم بخشی از تاثیرگذاری سینما در آن دوره را باید در موقعیت خاص سینما به عنوان تنها سرگرمی عامه مردم، نوع خاص فیلمسازی در آن دوران و البته ویژگیهای تاریخی و اجتماعی آن دوره پی گرفت. همانطور که گفتم ظاهراً همه سر جای اصلی خودشان بودهاند و در زمینه کاری خود به پیشبرد حرفهای کمک کردهاند که نتیجه مشخص همکاریهای آنها به عنوان یک کنش جمعی بوده است. مثلاً در میان چهرههای شاخص ارامنه فعال در سینمای آن زمان، زندهیاد روبیک منصوری دیده میشود که هیچوقت تصمیم نگرفت کارگردانی یا حرفههای دیگری را تجربه کند. دلیلاش هم این بود که متوجه استعداد خود در زمینه صداگذاری، انتخاب موسیقی مناسب و سینک فیلمها شده بود و همان مسیر را با قدرت ادامه میداد. یا زندهیاد واروژان که ملودیها و موسیقیهایش هنوز هم شنیدنی و کهنه نشدنیاند.
از این زاویه میتوان گفت مناسبات و ساز و کارهایی که بر فرآیند تولید در سینمای آن دوره حاکم بوده زمینه رشد فردی سینماگران و البته خود سینما را فراهم میکرده است. هموطنان ارمنیتبارِ علاقهمند به سینما هم از این امر دور و جدا نبودهاند.
اگر رشد فنی و تکنیکی سینما را به عنوان شرط لازم و پیشزمینه شکلگیری موج نو در سینمای ایران بدانیم به نظر شما میتوان یکی از تاثیرات سینماگران ارمنی را نقش داشتن در شکلگیری همین موج بدانیم؟
نجوان: نه به نظرم نمیتوان چنین تحلیلی داشت. خودِ جریان «موج نو سینمای ایران» بدون هیچ برنامهریزی از پیش تعیین شده و بر اساس اتفاقاتی که به شکل طبیعی در تاریخ سینمای ایران به وجود آمد شکل گرفت و اینطور نبود که مثلاً چند فیلمساز کنار هم بنشینند و تصمیم بگیرند جریانی به اسم موج نو در سینمای ایران به وجود بیاورند. اساساً خود این عنوان را هم بعدها منتقدان و تحلیلگران سینمایی برای طبقهبندی و فهم جریانهای سینمایی در مقابل جریان سینمای روزِ آن دوران و فیلمفارسی ابداع کردند.
خاچیکیان: حالا بیایید برعکس به این مقوله نگاه کنیم. پدر من در آن مقطع وارد حرفه سینما شد و حالا منتقدان معتقدند که او به مفهوم کارگردانی، تکنیک، نورپردازی و خیلی از عناصر فُرمی در فیلمسازی رنگ و بو داد و آن را در سینمای ایران جا انداخت. به نوعی رسالت خود را آن زمان انجام داد و چیزی را که سینمای ایران نیازمندش بود را به آن اضافه کرد. در واقع بذری را کاشت که بعدها انواع و اقسام فیلمها با پیروی از این الگوها ساخته شد. به نظرم اینها زمینهسازی شدند که بعدها کارگردانهای توانمند و مؤلف دیگری نظیر مهرجویی، کیمیایی، بیضایی، تقوایی، حاتمی و دیگران بیایند و یک موج نویی شکل بگیرد. به نظرم آن بذرهایی که فیلمسازی مثل خاچیکیان و دیگران در فرم و قوامبخشیِ تکنیکالِ سینما ایجاد کردند فضایی فراهم کرد تا موج نو در بستر آن شکل بگیرد و شکوفا شود. در واقع آنها (فیلمسازان نسل اول تاریخ سینمای ایران) در ایجاد پیشزمینههای شکلگیری و پیدایش موج نو سینمای ایران موثر بودند؛ بی آن که خودشان آگاهانه بدانند یا قصدی در این زمینه داشته باشند.
نجوان: با این نگرش موافقم. اصلاً وقتی فیلمسازی با ویژگیهای مسعود کیمیایی، دستیاری ساموئل خاچیکیان را تجربه میکند جهان تازهای از حیث آشنایی با قواعد و زبان سینمایی در برابر او گشوده میشود. این تاثیرپذیری آشکار کیمیایی از استاد خود را در کتاب شاخص و قدیمی روانشاد زاون قوکاسیان (نقد و بررسی فیلمهای مسعود کیمیایی) میتوان جستوجو کرد. آنجا که کیمیایی در برشهایی از برخی فیلمنامههایش به شماره دقیق لنز و حتی زاویه تابش نور اشاره میکند. نکتهای که به صورت مشخص، از برگه دکوپاژهای دقیق و منحصر به فرد ساموئل خاچیکیان به فیلمنامههای او راه پیدا کرده است.
بد نیست همینجا که اسم دوست و همکار عزیزم زندهیاد زاون قوکاسیان به میان آمد یادی هم کنیم از ایشان و سایر نویسندگان ارمنی (نظیر: روبرت صافاریان و واراند کورکچیان) که با تالیف و ترجمه متون بسیار تاثیرگذار در حوزه نقد و نوشتار سینمایی، نقش و تاثیر چشمگیری در انتقال تجربهها و آموزش سینما به نسل و نسلهای بعد از خود داشتهاند. واقعیت این است که ارامنه دیگری هم چه در گذشته و چه حال حاضر در سینمای ایران فعال هستند که شاید به اقتضای بحث بهصورت مختصر به آنها اشاره شود اما همانطور که گفتم این موضوع به یک پژوهش و تحقیق مفصل نیاز دارد که انجام آن در توان بخش خصوصی نیست؛ و مراکز پژوهشی که عمدتاً در بخشهای دولتی هستند باید به این موضوع وارد شوند.
خاچیکیان: در ارتباط با نوآوری و خلاقیتهایی که در زمینه فیلمسازی توسط ارامنه صورت گرفته باید به این هم اشاره کرد که مثلاً الآن شاید در سالهای اخیر استوریبُرد یا فیلمنامه مصور در سینمای ایران مُد شده در حالی که پدرم حتی در فیلمهای اولیهاش از همین تمهید به عنوان یک دکوپاژ دقیق و کاغذی بهره میبرده است. این را میتوان در برگه دکوپاژ فیلمهایی مثل ضربت، فریاد نیمهشب و دلهره که در موزه سینمای ایران از آنها نگهداری میشود دید. خُب این نکته در زمان خودش خیلی پیشرو و حتی میتوان گفت بیسابقه بوده است. در نهایت میخواهم بگویم برخی جرقهها که در سینمای ساموئل خاچیکیان ایجاد شده، بعدها در طول زمان به رشد و ارتقای زبان و قواعد فیلمسازی در ایران کمک کرده است.
اگر به سالهای اخیر برگردیم به نظر میرسد سهم و حضور ارامنه در سینمای ایران کم شده. این به دلیل تغییر و تحولات سیاسی است که در این نیم دهه در ایران شاهد آن بودهایم یا دلایل دیگری دارد؟
خاچیکیان: اولاً جمعیت ارامنه ساکن ایران نسبت به قبل خیلی کم شده و قابل مقایسه مثلاً با دهه 40 و 50 نیست. در حقیقت، جمعیت امروز ارامنه، حتی یکدهم جمعیت آنها در گذشته هم نیست؛ به این دلیل که خیلیها مهاجرت کردهاند و از ایران رفتهاند. دوم اینکه به نظرم مناسبات سینمایی در ایران و اینکه بتوانی در آن دوام بیاوری بسیار دشوار است. پدر همیشه به من میگفت اگر میخواهی در سینمای ایران دوام بیاوری و کار کنی اول باید عاشق باشی و دوم پوست کرگدن داشته باشی! آن همه هجمه و توهینهای آشکار به ساموئل خاچیکیان که 50 سال در سینمای ایران حضور داشت و فیلم ساخت، فقط یک نمونه از دشواریهای کار کردن در سینمای ایران است و شاید این شرایط برای سایر اقلیتها سختتر هم باشد؛ و خُب این از جمله دلایلی است که در کمرنگ شدن حضور ارامنه در سینمای ایران تاثیر داشته است.
البته آدمیزاد به امید زنده است و من به همین خاطر با وجود تمام دشواریها و ناملایماتی که وجود دارد در حال نگارش فیلمنامهای هستم که قصد دارم بهعنوان فیلم دوم جلوی دوربین ببرم. میخواهم بگویم در همین شرایط امروز نیمنگاهی به کورسوی امید دارم و همچنان به تلاش خودم در این زمینه ادامه میدهم.
نجوان: البته قدرنادیدگی، خستگی و دلزدگی خاصی که ادوین عزیز بهصورت تلویحی آن اشاره کرد در کل جامعه ما وجود دارد. از جمله در فضای سینما؛ و این هم به اقلیت و اکثریت ربطی ندارد و یک بحران کاملاً عمومی است.
به عنوان مثال من و بسیاری از همکاران روزنامهنگارم که در طول چند دهه گذشته، عشق و زندگی خود را به پای سینما و مطبوعات سینمایی ریختهایم با وجود بهرهمندی از بیمه بهاصطلاح تامین اجتماعی، حتی بیمه بیکاری نداریم تا در شرایط پیچیده و دشواری مثل امروز از آن استفاده کنیم! در چنین وضعیتی چه عشق و انگیزهای برای ماندن در این حرفه و نوشتن و روزنامهنگاری باقی مانده است؟ آنهم در شرایطی که نشریات کاغذی، هر روز مثل یخی که در برابر آفتاب تموذ قرار گرفته در حال بخار شدن هستند.
حالِ سینمای ایران هم آنقدر بد و ناخوش است که به سختی میتوان روز ملی سینما را جشن گرفت و تبریک گفت. برآیند و تاثیر جایزههای معتبری که همین اواخر در جشنوارههای کن و ونیز به سینمای ایران تعلق گرفت، و برخوردهای عجیبی که حتی از بدنه سینما با این موضوع شد به روشنترین شکل نشان میدهد سینمای ایران در چه وضعیت بحرانی دردناکی است. سینمایی که بهشدت نیازمند باز کردن پنجرههاست؛ و البته هوای تازهای که امیدوارانه بیاید و حال خانواده بزرگ این حرفه را خوب کند. به امید آن روز…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.