جایی برای فرشتهها نیست
کارگردان: سام کلانتری. پژوهش و نگارش: سام کلانتری و مهران کاشانی. فیلمبردار: رضا تیموری. تدوینگر: هایده صفییاری. صدابردار: شاهین پورداداشی. طراحی و ترکیب صدا: انسیه ملکی. موسیقی متن: حبیب خزایی. مدیر فنی پروژه: اوژن سیداشرفی. مدیر تولید: محسن مرادی. تهیهکنندگان: محمد شکیبانیا و محسن شاهمحمدمیراب. محصول موسسه فرهنگی تنجرین و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی. 1398
عنوان فیلم تازهی سام کلانتری شاید بیش از هرچیز نام فیلم مشهور برادران کوئن (یعنی جایی برای پیرمردها نیست) را در ذهن تداعی کند اما این عنوانِ دوپهلو در حقیقت برگرفته از جملهایست که در همین فیلم، سرمربی تیمهای ملیِ اینلاین هاکیِ ایران به بازیکنان تیم خود میگوید. جایی که او تاکید میکند: «هاکی، بازیِ فرشتهها نیست.» و به تعبیری دیگر برای حضور و موفقیت در این رشتهی ورزشی باید روحیهای خشن و جنگنده داشت.
اما اگر این بازی/ ورزش را نمادی از خودِ زندگی و تلاش خستگیناپذیر برای رسیدن به غایتِ موفقیت بدانیم میتوان گفت در نهایت، همین عنوانِ بهظاهر اعتراضی، مفهومی فراتر از ماجراهای خودِ فیلم پیدا میکند و به تصویری از زندگی روزمرّه میرسد که آدمها برای فتح کردن قلههای آن گاهی مجبورند از وجه فرشتهآسای درون خود فاصله بگیرند.
آدمهایی که در راه رسیدن به موفقیت مورد نظر خود مجبور میشوند از «خود» واقعیشان فاصله بگیرند و مثلاً با پوست کرگدن و جامهی شیر در نبرد حاضر شوند! به این ترتیب سازندهی جایی برای فرشتهها نیست تمام تلاش خود را به کار میبَرَد تا راویِ برشی از میانراه تلاشهای دختران و زنان جوانی باشد که حاصل تلاشهایشان به رسانهای شدن موفقیت تیم ملی هاکی ایران منجر شد؛ و نام این تیم گمنام اما سرافزار را بر سر زبانها انداخت.
از این زاویه جایی برای فرشتهها نیست بعد از فیلم پژوهشگرانهی از خانهی شمارهی 37 (دربارهی زندگی و مرگ صادق هدایت) و همچنین مستند شخصیِ مانکنهای قلعهحسنخان جاهطلبانهترین و البته بلندپروازانهترین اثر سازندهاش به شمار میرود. فیلمی که نتیجهی آن بعد از چند دقیقهی نخست– و معرفی اعضای تیم ملی اسکیت هاکی– شاید کمی قابل حدس و پیشبینی به نظر برسد (کدام فیلم ورزشی را سراغ دارید که به قصد نمایش شکستها و تلخیهای پس از آن ساخته شده باشد؟!) اما بههرحال میکوشد تا با پیروی از خصایص فیلمنامههای سهپردهای، موضوع اصلی خود، یعنی موفقیتِ گروهی، از پیِ برنامهریزی، تقویت روحی و تلاش خستگیناپذیر را به نمایش بگذارد. الگویی بارها تکرار شده که در این فیلم نیز با نمایش طراحی برای افقهای دوردست این تیم به نتیجه رسیده است.
در چنین شرایطی تمهید خاصی که فیلمساز و تدوینگر فیلم برای رسیدن به چنین هدفی برگزیدهاند روایت ماجرا به روش غیرخطیست. روشی که در انجام و اجرای آن تلاش شده تا همهی عناصر فیلم در سایهی موفقیت تیم ملی اسکیت هاکی ایران قرار گیرد. به این ترتیب و برخلاف رسم مقبول و شناخته شدهی اینگونه فیلمها نه سرپرست و سرمربی تیمهای ملی اینلاین هاکی ایران به صورت دقیق معرفی میشود (در فیلم، فقط یکی دو جا با نام کاوه از او یاد میشود) و نه دکتر سامان اللهیاری که با استناد به خود فیلم میتوان گفت نقش او در شناخت شخصیت و همچنین تقویت و شارژ روحی اعضای تیم، بیش از یک مشاور سادهی روانشناسی بوده است. آدمهای خوشبختانه موثری که در مقایسه با تعداد قابل توجه مدیران نالایق و ناکارآمد، دستکم مخاطبان این فیلم را به تاثیر حضور برخی افراد عاشق و متعصب در کشور امیدوار و دلگرم میسازد.
البته معلوم نیست کدام بخش از این شکل روایت غیرخطی در فیلمنامه قید شده و کدام بخشها حاصل ایدهها و تمهید تدوینگر فیلم بوده اما آنچه قطعی به نظر میرسد قصد سازندگان این مستند برای انتقال بخشی از گفتوگوها (با شخصیتهای اصلی و اطرافیان آنها) به زمان برگزاری مسابقههاست.
نکتهای که در هماهنگی با ضرباهنگ تند اثر باعث شده مخاطب، دستکم در نوبت نخست تماشای فیلم، نسبت به برخی جزییات به اشراف کامل نرسد. جزییاتی نظیر عدم نمایش لحظهی به ثمر رسیدن گل (در فینال مسابقه) و اجرا نشدن سرود روحیهبخش [و از قبل طراحی شده] که باعث میشود تماشاگر به صورت ناخودآگاه، موفقیتِ بیشک غبطهبرانگیز تیم اسکیت هاکی در پایان فیلم را به حساب کسب مدال نخست این مسابقهها بگذارد؛ نه شکست کشور میزبان (کره جنوبی) و کسب رتبهی سوم در ردهبندی!
باید پذیرفت مستند جذاب و تماشاییِ جایی برای فرشتهها نیست از آن فیلمهاست که برای نمایش روی پردهی بزرگ ساخته شده؛ و تماشای آن با تلویزیون و سایر ابزار دیجیتال (نظیر تبلت، لپتاپ و گوشی تلفن) تاثیری همپای سالن سینما نخواهد داشت. خصوصاً به دلیل کاربرد حجم قابل توجه برشهای تصویری (در سکانسهای برگزاری مسابقهها که با دوربینهای متعددی ساخته شده) و البته استفادهی دقیق از افکتهای صوتی و تاثیر انکارناپذیر موسیقی متن که باید اشاره کرد با تلفیق آواهای افکتیو و ملودیهای حماسی کاملاً در خدمت این مستند و اهداف روحیهبخش و تهییجکنندة آن قرار داشته است. البته به این ویژگی باید فیلمبرداری استاندارد و دقیق فیلم را هم افزود که در مقایسه با همین ویژگی در بسیاری از مستندهای تولید شده در سالهای اخیر بسیار قابل تاکید به نظر میرسد.
خصوصاً فیلمهایی که معمولاً به بهانهی مستند بودن یا بازسازیِ واقعیت، نماهایی با رنگها و نورهای بسیار متفاوتی ارائه داده و میدهند. البته این در حالیست که زیرنویسهای فیلم مورد بحث، از نظر رعایت نکردن فارسینویسی و کمتوجهی به قواعد نگارش جملهها متاسفانه کمترین تفاوتی با اغلب مستندهای تولید شده در سالهای اخیر ندارد؛ و به عبارتی دیگر همان مشکل تقریباً همیشگی زیرنویسها (عدم رعایت نیمفاصله و نگارشِ درست در تایپ دیالوگها) در این فیلم نیز تکرار شده است.
با این وجود در بخش پایانی جایی برای فرشتهها نیست مخاطب فرصت پیدا میکند تا به مدد میاننویسهای فیلم از وضعیت فعلی تعدادی از بازیکنان و همچنین سرمربی تیم ملی اسکیت هاکی بانوان اطلاع پیدا کند؛ و به این ترتیب فاصلهی زمانی تولید و نمایش این فیلم نیز تا حد ممکن کوتاه میشود. به عنوان مثال درمییابیم اعظم سنائی (یکی از بازیکنان گروه) پس از پایان مسابقهی مورد بحث، تیم باشگاهی خود را راه انداخته است.
آرزو ایزدی (دروازهبان تیم) در مقطع کارشناسی ارشد فارغالتحصیل شده و برای دکترا آماده میشود. هُدی احمدبیگی قصد دارد تا دور بعدیِ مسابقههای جهانی به تمرینات خود به عنوان بازیکن ادامه دهد. نگار خرّم این روزها وقت خود را با آموزش اسکیت به کودکان سپری میکند. صدف منصوری مشغول نگهداری و مراقبت از نخستین فرزندش (رزالی) است و مهمتر از همه، مارینا فاگواگا (سرمربی تیم) که همچنان سرمربیگریِ تیم ملی اسکیت هاکی بانوان ایران را برعهده دارد، با تیم باشگاهی شهر زادگاهش (در فرانسه) جام قهرمانیِ بهترین بازیکن و مربی را بالای سر برده است.
زنان و دختران جوانی که به طور حتم قابلیت آن را دارند تا در مستندهای جداگانهای، قهرمان درامهای ورزشی جداگانهای باشند و باز هم برای ایران افتخارآفرینی کنند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.