گردوی فال فال؛ به صرف پیچ و مهره!
یک پیشنهاد فرهنگی؛ مطالعهی کتاب «مزخرفات فارسی»
سیام دیماه 1400
این روزها که به لطف شبکههای اجتماعی، اغلب آدمها صاحب وبلاگ، صفحهی شخصی و تریبونی برای بیان حرفها و دیدگاههای خود شدهاند حفاظت از زبان شیرین فارسی و رعایت قواعد و دستور زبان آن بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. خصوصاً به این خاطر که برخلاف سالهای دور (زمانی که نگارش و انتشار متنها به صورت انحصاری در اختیار نویسندگان و روزنامهنگارها بود) کار به دست مردم کوچه و بازار افتاده؛ و همین باعث شده برخی با خود فکر کنند «نوشتنِ» آنچه که فقط بعضی از ما در طول شبانهروز به درستی میشنویم یا از خواندن دقیقِ متنهایشان برای تشریح اهدافمان الهام میگیریم آسانترین کار دنیاست!
به ظاهر هم اینگونه است؛ و البته نتیجهاش تولید بینهایت متنهای کوتاه و بلندی است که در سرتاسر دنیا و در هر ثانیه روانهی شبکههای اجتماعی مختلف و متنوع میشود.
متنهایی که بههرحال توسط نویسنده یا نویسندههایی نوشته شده اما با عرض پوزش، بسیاری از آنها از ارزشهای محتوای غنی بیبهرهاند. به عنوان مثال اشتباهات دیکتهای دارند («لشکر» را «لشگر» مینویسند، «غائله» را «قائله»، «فارغالتحصیل» را «فارقالتحصیل»، «توجیه» را «توجیح» و «راجع به» را «راجب به» یا چیزی شبیه این!) قواعد دستور زبان ما برایشان شوخی است («ویرگول» یا «نقطه» نمیگذارند، بهجای «سه نقطه» از «دو نقطه»، «چهار نقطه» و حتی بیشتر استفاده میکنند!) و مثلاً برای آن که میزان عصبانیت، تعجب یا حیرت خود را به نمایش بگذارند، بدون حساب و کتاب، از علامت تعجب (یا تاکید) و علامت سوال (یا پرسش) بهره میگیرند؛ در حالی که القای احساس نویسنده با همان «یکدانه» یا نهایتاً «دو عدد» از «این نشانهها» هم میسر و کافی است.
این مقدمهی نسبتاً طولانی را نوشتم تا اشاره کنم مطالعهی کتاب کوچک و کمحجمِ مزخرفات فارسی نوشتهی رضا شکراللهی (از نشر ققنوس) در اینباره بسیار راهگشاست. کتابی که اگر چند صفحهی آغاز کتاب (مربوط به عنوانبندی، فهرست و مقدمهی آن) را به عنوان صفحات اصلی محاسبه نکنیم، در مجموع فقط حدود صد و سی صفحه است؛ و حالا که اغلب ما به بهانههای مختلف فرصت کتاب خواندن را از خود دریغ کردهایم، در فاصلهی یکی دو استراحت کوتاه (در طول هفته) یا مثلاً حتی در سفرهای کوتاه درونشهری هم میتوانیم آن را مطالعه کنیم.
در ضمن، از آنجا که به یادداشتها و بخشهای کوتاه و مختلفی تقسیم شده، از هر کجای آن که آدم دلاش خواست یا حس و حالاش طلب کرد میتوان کتاب را دست گرفت و به قول دوستی «مثل گردوی فالفال شده» آن را خواند…از ته به سر، از میانه به ابتدا یا هر طور دیگری که عشقتان کشید.
حیف که حجم در نظر گرفته شده برای ستون پیشنهاد فرهنگی بیشتر نیست (این یادداشت در صفحهی آخر روزنامهی ایران منتشر شده) وگرنه در کنار اشاره به محتوای بسیار کاربردی و طنز درجه یک و نهفته در لابهلای سطرهای کتاب برایتان از طرح روی جلد جذاب و تاثیرگذار آن (کارِ فرزاد ادیبی) بیشتر مینوشتم که پیچیدگیهای زبان پارسی یا همان فارسیِ خودمان را به روشنی نمایان میکند: مهرهی زنگزدهای که روی نخهایی نازک تاب میخورد و سایر مهرهها را به سُخره گرفته است!
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.