مستندی با طعم شیرین سینما یا داستان مردی که در دام فیلمفارسی نیفتاد
بیست و هفتم دی 1400
آنچه میخوانید یادداشتیست که مسعود کاظمی، خبرنگار حوزهی سینمایی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا نوشته و در وبسایت این خبرگزاری منتشر شده است.
مستند ساموئل خاچیکیان، یک گفتوگو از سینماییترین مستندهای چند سال اخیر است که تصویری جالب از سبک زندگی حرفهای و کارنامهی کارگردان فقید سینمای ایران ارائه میدهد.
به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، نام ساموئل خاچیکیان یکی از خاصترین نامهای هنر ایران است. فیلمساز مؤلفی که چهار دهه در سینما فعالیت کرد و یکی از نامهای افراد جریانساز و تاثیرگذار این حوزه بود. اگرچه نام خاچیکیان برای بسیاری از جوانان امروزی که چیز زیادی از سینمای دهههای قبل نمیدانند آشنا نیست و برخی ممکن است او را صرفاً یکی از کارگردانهای قدیمی که دوستدار «فیلمفارسی» بودند به حساب بیاورند، ادعایی که به هیچ عنوان درست نیست.
خاچیکیان کارش را از دههی ۳۰ آغاز کرد و با وجود امکانات محدودی که در آن سالها وجود داشت، شروع به فیلمسازی کرد. او از آن دسته از فیلمسازانی بود که در همهی آثارش امضای خاص خود را داشت و حتی اگر کسی از اواسط یک اثر هم فیلمش را میدید، بیتردید نام سازندهاش را درست حدس میزد.
ساموئل خاچیکیان زاویه نگاه خاص خود را داشت، فضای ملتهب، نورپردازیهای خاص، تصاویر تیره و روشن، اتمسفر وهمآلود و معمایی و مواردی از این دست، همگی ریزهکاریهای سینمای این کارگردان ایرانیِ ارمنیتبار بود و معمولاً میشد همهی این موارد یا بخشی از آنها را در کارهایش دید.
با وجود این سابقهی درازمدت و تلاشهای شخصی مثل ساموئل خاچیکیان برای حفظ و رشد سینمای هنری ایران و جلوگیری از تبدیل شدن کل سینمای ما به آثار گیشهای و بعضاً زرد، اما [برای] بسیاری از علاقهمندان امروز هنر هفتم در کشورمان نام او خیلی شناخته شده نیست و بسیاری هم صرفاً [فقط] اسمش را به خاطر دارند. (که آن هم قطعاً به دلیل خاص بودن نام این کارگردان است).
در چنین شرایطی یک روزنامهنگار قدیمی حوزهی سینما با ساخت مستندی، تصویری شفاف و روشن از این فیلمساز ارائه داده است، تصویری که میتواند بهخوبی زاویه نگاه او و دنیای فیلمسازیاش را روایت کند. امید نجوان خبرنگار و منتقد سینمایی است که در اوایل دههی هفتاد آخرین مصاحبهی مفصل مرحوم خاچیکیان را با او انجام داده است و حالا نزدیک به سه دهه پس از آن مصاحبه، مستندی [بیش از] یک ساعته بر اساس آن ساخته است. مستندی تحت عنوان ساموئل خاچیکان؛ یک گفتوگو که در پانزدهمین جشنوارهی سینماحقیقت هم به نمایش درآمد و با وجود اینکه در اختتامیه اتفاق خاصی برای آن نیفتاد، اما مورد اقبال اهالی رسانه و منتقدان سینما قرار گرفت.
مردی که زیاد میدانست
مستند ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو شاید از نظر ساختاری، مستندی سینمایی محسوب نمیشد، اما یکی سینماییترین مستندهای چند سال اخیر کشورمان است و دلیل اصلی آن هم این است که به زندگی حرفهای و کارنامه هنری یکی از تکنیکیترین فیلمسازان کشورمان پرداخته است. ساموئل خاچیکیان از آن دست هنرمندانی بود که سالها پیش از مد شدن موارد فنی مختلفی مثل جلوههای ویژه تصویری، با استفاده از تکنیکهای جابهجایی دوربین و بهره بردن از دکورهای مختلف در سایزهای گوناگون، چشم هر بینندهای را به چالش میکشید. او بهشدت علاقه داشت که فیلمش خاص باشد، اگر قرار بود داستانی پلیسی را روایت کند، باید تمی معمایی به آن میداد و اگر قرار بود برای فیلم خداحافظ تهران یک سپاه عظیم را به تصویر بکشد، با گروه زیادی از سیاهی لشکرها به بیابانهای اطراف تهران میرفت.
فضای کلی فیلمهای این فیلمساز باسابقه بسیار شبیه به آلفرد هیچکاک بود. کارگردان مطرح انگلیسی که او نیز از جریانسازترین فیلمسازان تاریخ بود. شباهت آثار این دو کارگردان به حدی بود که بسیاری در ایران به خاچیکیان لقب «هیچکاک ایرانی» هم داده بودند. این موضوعی بود که امید نجوان در گفتوگوی مطبوعاتی خود با مرحوم خاچیکیان مطرح میکند که البته صد درصد مورد تایید او قرار نمیگیرد. اگرچه در [این] مستند سکانسهای خاصی از فیلمهای این دو کارگردان میبینیم که بسیار شبیه به هم هستند و همین سکانسها بر این ادعا صحه میگذارد که فیلمساز ایرانی تحت تاثیر هیچکاک بوده است؛ تاثیری که رنگ و بوی آن را میتوان در اکثر آثارش دید.
مستند امید نجوان چند ویژگی جذاب دارد. اولین مورد، آرشیو فوقالعادهی آن از سینمای دهه سی و چهل است. آرشیوی که به مستند جان داده و در جایجای کار از آن بهدرستی استفاده شده است. طوری که وقتی فایل صوتی مصاحبهی خاچیکیان پخش میشود و او در رابطه با سبک کارگردانیاش، چیدمان صحنهاش و برخی آثار پرطرفدارش صحبت میکند ما تصاویر مربوط به همان موارد را میبینیم و دیدن این تصاویر قدیمی اما باکیفیت، همراه با شنیدن صدای فیلمسازی که بیش از دو دهه پیش از دنیا رفته است، جذابیت کلی اثر را چند برابر میکند.
کیمیایی و رفتن به روزهای دور جوانی
ویژگی دیگر این مستند، افرادی بودند که روایتگر بخشهایی از کار بودند، هنرمندانی که یا به طور مستقیم با خود خاچیکیان در ارتباط بودند و از نزدیک با او برخورد داشتند، یا کسانی که سالها در زمینهی سینما تحقیق کرده بودند و با این فیلمساز و آثارش به اندازهی کافی آشنا بودند. نظامالدین کیایی یکی از این مصاحبهشوندهها بود. صدابردار شناخته شدهی کشورمان که سابقهی دریافت سیمرغ هم دارد و در کارهای مختلف خاچیکیان حضور داشت. مرحوم حسن شریفی یکی دیگر از این افراد بود که چند ماه پیش از فوت با سازندگان این مستند در رابطه با سالهای دور و دراز همکاریاش با خاچیکیان صحبت کرد. شریفی به واسطهی دستیاری در کارهای زیادی همراه خاچیکیان بود و خاطرات نابی از این همراهی را در این مستند عنوان کرد. هوشنگ گلمکانی، منتقد و خبرنگار با سابقه سینما هم سومین مصاحبهشوندهی این اثر بود که با توجه به حضور پررنگ و طولانیمدتش در رسانههای سینمایی، با زاویه نگاهی تخصصی به کارنامهی خاچیکیان میپرداخت و در آخر مسعود کیمیایی به عنوان برگ برنده اصلی مستند، چهارمین کسی است که در رابطه با ساموئل خاچیکیان صحبت میکند.
یکی از نکات جالب توجه موجود در مستند، سابقهی دوستی و همراهی کیمیایی و خاچیکیان است. دو فیلمسازی که روی هم رفته آثار شاخص فراوانی برای سینمای ایران ساختند و در افزایش عشق و علاقهی مردم کشورمان به سینما نقشی اساسی داشتند. کیمیایی در این مستند راجع به دوران جوانی خود و آشناییاش با ساموئل خاچیکیان صحبت میکند. آشنایی که به دستیاری او برای فیلم خداحافظ تهران منجر میشود کیمیایی از همین طریق نخستین گام حضورش در سینما را برمیدارد. بخشهای مربوط به صحبتهای کیمیایی در خصوص خاچیکیان، یکی از بخشهای دوستداشتنی مستند است. وقتی یک فیلمساز بزرگ، از قالب خود بیرون میآید تا به روایت هنرمند بزرگ دیگری بپردازد، قطعاً لحظاتی تماشایی خلق میشود؛ بهویژه اگر آن فیلمساز کسی مثل مسعود کیمیایی باشد که نامش هنوز هم از نامهای سنگین سینمای ایران است و خیلیها منتظرند که جدیدترین کارش خائنکشی را در چهلمین جشنواره فیلم فجر ببینند.
مستندی با طعم شیرین سینما
مستند ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو تصویر جالبی از این کارگردان در مواجهه با سلبریتیها و سینمای بدنه در دهههای ۴۰ و ۵۰ ارائه میدهد، دورانی که ستارههای پولساز سینما بازیگرانی همچون محمدعلی فردین بودند و حتماً هم باید به سبک سینمای بالیوود چند سکانس آوازخوانی برای آنها در نظر میگرفتند. خاچیکیان که چهرههای زیادی را به سینما معرفی کرد (بازیگرانی همچون رضا بیکایمانوردی) با خیلی از ستارههای ریز و درشت سینما کار کرد و بسیاری از هنرپیشهها دوست داشتند که در مقابل دوربین او قرار بگیرند. اما این کارگردان در تمام سالهای حضورش در سینما مقابل پیشنهادهای وسوسهانگیز تهیهکنندگان فیلمفارسی برای استفاده از این ستارهها در آثارش مقاومت میکند و فقط یکبار میپذیرد اثری با این حال و هوا بسازد که البته آن هم با روشهای خاص خود و بدونِ ساز و آواز. شرطی که از طرف فردین و تهیهکنندگان فیلم نادیده گرفته میشود و به همین واسطه این همکاری در همان کار اول قطع میشود. همکاری پرسودی که قرار بود حاصل آن سه فیلم بلند باشد و دستمزدش یک آپارتمان سهطبقه برای آقای کارگردان؛ اما خاچیکیان برای اینکه نام هنری خود را زیر سوال نبرد، قید این قرارداد را میزند و دیگر به سراغ ساخت این فیلمهای گیشهای نمیرود.
این مستند اثری است که به بهانهی تهیهی یک مصاحبه مطبوعاتی و بر پایهی فایل صوتی تقطیعشدهای ساخته شده اما محتوای موجود در دل آن چیزی فراتر از آن مصاحبه و فایلهای صوتی است. ساخت این مستند به طور ناپیوسته بیش از دو سال زمان برده است و امید نجوان در حین [برگزاری] جشنوارهی سینماحقیقت در گفتوگو با خبرگزاری آنا نکات جالبی از سختیها و چالشهای مربوط به ساخت این مستند گفت. اثری که تماشای آن را به دوستداران و علاقهمندان سینما شدیداً توصیه میکنیم؛ مخصوصاً کسانی که تصویر درستی از سینمای دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ ندارند و هر آنچه که دیدند و شنیدند در رابطه با فیلمهای موزیکال، عاشقانههای کمجان و فیلمفارسیها بوده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.