بهخاطر یک کلیک بیشتر
به بهانهی حضور منتقدان در جشنوارهی فیلم فجر
سالها پیش، قبل از آن که رسانههای گروهی، میزبان این همه خبرنگار و نویسنده و روزنامهنگار و عکاس و فیلمبردار و برنامهساز رادیویی و تلویزیونی و غیره باشد، سالن مطبوعات [یا همان رسانههای کاغذی سابق!] مهمترین اردوگاه تعداد محدودِ منتقدان و فعالان عرصهی ادبیات سینمایی بود. کسانی که آن سالها از هُرم نَفَسِ تماشاگرانِ عاشقْ انرژی میگرفتند و قدرت قلمهایشان را برای کسانی به کار میگرفتند که به عشق تماشای فیلم، ساعتها در سرمای استخوانسوز و زیر برفهای درشت و بیپیر آن سالهای تهران توی صف میایستادند.
خبرنگارها و روزنامهنگارانی که آنقدر محدود و کمتعداد بودند که میشد آنها را در سینمای دنج و کوچکِ شهرقصه (همسایهی دیرینِ سینما آزادیِ آن سالها) جا داد و از حجم و کیفیت درخشان فعالیت آنها به وجد آمد. سالن مطبوعاتِ آن سالها (منظورم سالهایی است که عمر جشنواره هنوز دو رقمی نشده بود) به حدی قدرت داشت که نمایش فیلمها یک روز جلوتر از برنامهی سینماهای مردمی، در این سالن کلید زده میشد و محتوای رسانههای عمدتاً سیاه و سفید، زمانی همراه با مرکب و جوهر بر تن کاغذ مینشست و به دکههای مطبوعات راه پیدا میکرد که تماشاگران عادی، تازه میخواستند آن فیلمها را ببینند.
به عبارتی دیگر مخاطبان جشنواره، زمانی به تماشای فیلمها مینشستند که روزنامهنگاران حوزهی سینما به اندازهی کافی برای آنها خوراک و مطلب تهیه کرده بودند. درست برعکس این سالها که در بسیاری موارد، فیلمها یک یا چند روز بعد از نمایش در سالنهای مردمی، برای روزنامهنگارها و منتقدان سینما به نمایش درمیآید! بگذریم که در وقوع این اتفاق، قرعهکشی (برای جلوگیری از اِعمال سلیقه در زمانبندی مناسب فیلمها) و پراکنده شدن بخشی از روزنامهنگارها (در سالنهایی با فاصله از کاخ جشنواره و دور از هم) نیز بیاثر نیست.
اما نکته اینجاست که رسانههای دیجیتال و غیر دیجیتالْ امروز بیش از آن که به فکر تقویت تحریریههای خود باشند، تشنهی هیاهو، جنجال و در اندیشهی تمهیدی برای دستکم یک کلیک بیشتر هستند. کلیکهایی که به لطف شرکتهای دانشبنیان و البته صاحبان تبلیغات و آگهی، تامین گردش مالی این رسانهها و همچنین خوراک میلیونها دارندهی تلفن همراه و ابزار دیجیتال (بخوانید: مخاطبان گستردهی شبکههای اجتماعی و فضای مجازی) را برعهده دارند و به سرعت نور، اخبار، مطالب و محتوای مورد نظر را منتقل میکنند.
به این ترتیب در شرایطی که هر کس با هر میزان دانش و سلیقه، برای خود رسانه و شبکه و صفحهای دست و پا کرده و از پشت ابزار هوشمند خود آن را سردبیری میکند، ابراز وجود در کنار کیفیت و قدرتِ نوشتار به یکی از دشوارترین کارهای روزگار ما تبدیل شده است. کاری که سلیقهی نازلِ بخش عمدهای از مخاطبان فضای مجازی بر آن سایه انداخته و متاسفانه باید گفت در برخی موارد حتی آن را به ورطهی سقوط و انحطاط کشانده است.
به نظر میرسد تنها راه چاره، بازگشت به گذشتههای نه چندان دور، پافشاری بر اصول اخلاقی و حرفهای، و همچنین رعایت انگارهها و پیشفرضهایی است که از دیرباز، زیربنای کار روزنامهنگاری را تشکیل دادهاند. حرفهای که قرار نیست حالا که عصر دیجیتال آغاز شده هویت خود را نیز به حراج بگذارد.