دل‌واره (1386 – 1385)

 تجربه‌ی ساخته شدن «آژانس شیشه‌ای» به روایت دست‌اندرکاران این فیلم


کارگردان و تدوین‌گر: امید نجوان. تهیه‌کننده: رضا میرکریمی. مدیر تولید: ناهید دل‌آگاه. مشاور کارگردان: محمدرضا باباگلی. تصویربردار: حسین اسدی (با تشکر از: علی‌رضا ایروانی). دستیاران تصویربرداری: حسن زینتی، محمد کشاورز. عکاس: کیان امانی. تصویربردار پشت صحنه‌ی آژانس شیشه‌ای: یوسف روحانی. پشتیبانی فنی: مسعود تکاور (موسسه‌ی آوای هنر). تصحیح رنگ و بازسازی تصویرها: فریبرز نیکراد (شرکت آبنوس‌نگار). با سپاس از همکاری بی‌دریغ: ابراهیم حاتمی‌کیا، پرویز پرستویی، رضا کیانیان، حبیب رضایی، بیتا بادران، منصور ملکی (روابط عمومی موزه‌ی هنرهای معاصر)، کامران ملکی (روابط عمومی خانه سینما)، حسین قناعت و امین نجوان. تهیه‌ شده در گروه ادب و هنر شبکه‌ی چهار سیما. قطع: دی‌وی. 45 دقیقه. تولید 1386-1385


دل‌واره حاصل دعوت رضا میرکریمی برای حضور و همکاری در اولین سری از مجموعه‌ی یک فیلم، یک تجربه است. زمانی که همکاری‌ام با این پروژه قطعی شد ابتدا قرار بود درباره‌ی فیلم دیگری کار ساخته شود اما کارگردان آن فیلم بنا به دلایلی با انجام این کار مخالفت کرد و این‌بار به پیشنهاد من قرار شد درباره‌ی آژانس شیشه‌ای فیلم بسازم.

اولین گام برای انجام این کار جلب رضایت ابراهیم حاتمی‌کیا بود که آن وقت‌ها درگیر ساخت سریال حلقه‌ی سبز بود. حاتمی‌کیا را پس از مدت‌ها سر صحنه‌ی همین سریال دیدم و زمانی که موضوع ساخت مستندی درباره‌ی آژانس شیشه‌ای را با او مطرح کردم خوش‌حال شد و استقبال کرد.

برای ضبط گفت‌وگوی تصویری با حاتمی‌کیا قرار شد در اولین تعطیلی که برای گروه تولید سریال در نظر گرفته شده بود به منزل‌اش بروم. خوش‌بختانه جزو کسانی بودم که از ابتدای ساخته شدن این فیلم در جریان جزییات آن بودم (گفت‌وگوی من با حاتمی‌کیا که سال 76 در ویژه‌نامه‌ی مجله‌ فیلم شماره‌ی 215 به چاپ رسید تنها گفت‌وگوی منتشر شده‌ی او درباره‌ی این فیلم به حساب می‌آید) با این وجود باید تا حد امکان بر اساس فیلم‌نامه‌ای که نوشته بودم جلو می‌رفتم تا فیلم، آن‌طور که می‌خواستم به پایان برسد.

برای پایان‌بندی دل‌واره دلم می‌خواست نکته‌ای که حاتمی‌کیا در همان گفت‌وگوی مورد بحث به آن اشاره کرده بود را تصویرسازی کنم. برای انجام این کار (اشاره به سرنوشت نامعلوم آژانس… و شباهت آن به کنجکاوی درباره‌ی حرکت غیر قابل پیش‌بینی یک تکه چوب در جوی آب) او حتماً باید به این موضوع اشاره می‌کرد تا بتوان تصویرش را بازسازی کرد.

دل‌وارهوقتی با اصرار من قرار شد حاتمی‌کیا آن خاطره‌ی جذاب دوران نوجوانی‌اش را تعریف کند، او به جای اشاره به دنبال کردن چوب، به هیجانِ دوچرخه‌سواری بدون دست (آن‌هم در سراشیب خیابان!) و البته رها کردن قایق کاغذی در جوی آب اشاره کرد که به نظرم تصویری‌تر و جذاب‌تر بود.

وقتی بحث به این‌جا رسید از حاتمی‌کیا خواهش کردم تا در بازسازی این صحنه کمک‌ام کند و خودش یک قایق کاغذی را در جوی آب بیاندازد اما او که به خوبی فهمیده بود انجام همین کار ساده می‌تواند دست‌کم نصف روز (یا حتی بیش‌تر!) وقت‌اش را بگیرد این پیشنهاد را رد کرد و پیشنهاد داد برای انجام این کار از پسرش یوسف استفاده کنم.

البته من آن روزها یوسف را (که حاتمی‌کیا می‌گفت خیلی شبیه خودش است) ندیده بودم و با خودم فکر کردم او با چنین پیشنهادی قصد دارد من را از سر خود باز کند! به همین خاطر از انجام این کار صرف‌نظر کردم و به جایش صحنه را به شکل دیگری گرفتم که در فیلم هست. اما اعتراف می‌کنم بعدها که در زمان تدوین مسیر سبز یوسف حاتمی‌کیا را در استودیوی «حک فیلم» دیدم آه از نهادم برخواست و با خودم گفتم ای‌کاش همان کاری که حاتمی‌کیا گفته بود را انجام داده و از او برای آن صحنه استفاده کرده بودم.

با تمام این حرف‌ها صحنه‌ی رها شدن سیال و آرامِ قایق کاغذی به یکی از مهم‌ترین فرازهای دل‌واره تبدیل شده و اغلب کسانی که فیلم را دیده‌اند آن را با نمای اسلوموشن و سکانس رها شدن قایق کوچک کاغذی در جوی آب به جا می‌آورند. اشاره‌ای به نامشخص بودن سرنوشت فیلمی که سازنده‌اش معتقد بود تا زمان نمایش عمومی با خودش فکر می‌کرده شاید هیچ‌وقت اکران نشود!

دل‌واره و پشت صحنه‌ی فیلم آژانس شیشه‌ای

برای این فیلم به غیر از حاتمی‌کیا با پرویز پرستویی، رضا کیانیان، حبیب رضایی و بیتا بادران نیز گفت‌وگوهای جداگانه‌ای انجام شد اما تکمیل ساخت آن قطعاً بدون استفاده از تصویرهای پشت صحنه‌‌‌ امکان‌پذیر نبود. برای انجام این کار یوسف روحانی (تصویربردار پشت صحنه‌ی آژانس شیشه‌ای) محبت کرد و تمام فیلم‌های پشت صحنه‌ی این فیلم را در اختیار من گذاشت تا از میان آن‌ها بتوانم بخش‌های مورد نظرم را انتخاب کرده و بیرون بکشم.

در نهایت باید اشاره کنم تصویرهایی که از پشت صحنه‌ی آژانس… در این فیلم می‌بینید، در طول تقریباً سه ماه تدوین دل‌واره به هم پیوند خورده و از ابتدا این پیوستگی را نداشته است.

مرحله‌ی تصویربرداری این فیلم برای من با خاطرات جذاب و جالبی همراه بود. از جمله: پیچیدن پرویز پرستویی در یک خیابان ورود ممنوع که از آن لحظه برای اشاره‌ی او به «خلاف نکردن هنرمندها» (!) استفاده کردم. متوقف کردن خودروی ما توسط یکی از نیروهای راهنمایی و رانندگی (که در پیوند با صحبت‌های حاتمی‌کیا درباره‌ی همکاری نکردن نیروی انتظامی معنای دیگری پیدا کرد) و مهم‌تر از همه، عبور ناگهانی یک هلی‌کوپتر در هنگام گفت‌وگو با حاتمی‌کیا که بهترین و مناسب‌ترین موقعیت برای برش زدن به سکانسِ معروفِ فرودِ هلی‌کوپتر در قلب خیابان کریم‌خان تهران بود.

اما آن‌چه که از رهاورد ساخت دل‌واره برای خود من به یادگار مانده، حضور در انباریِ مغازه‌ی پدریِ ابراهیم حاتمی‌کیا و ساخت یک تصویر معادل برای صحنه‌های مربوط به نگارش فیلم‌نامه توسط اوست. جایی که به شکلی باورنکردنی محل نگارش فیلم‌نامه‌ی آژانس شیشه‌ای بوده و من با نمایش یک خودکار و تعدادی کاغذ پراکنده سعی کردم به حضور حاتمی‌کیا در آن محیط اشاره کنم. فیلم‌سازی که باید پذیرفت هر وقت با عقلِ دل‌اش تصمیم گرفته فیلم‌های موفقی عرضه کرده و هر زمان با محاسبه‌های دیگری غیر از این به ساخت فیلم رو آورده، از راضی کردن مخاطبان سنتی و پی‌گیر آثار خود باز مانده است.


نخستین نمایش: 21 اردیبهشت 1386 از شبکه‌ی چهار سیما


حضور جشنواره‌ای: 17 آبان 1386 در حاشیه‌ی پنجمین جشن تصویر سال


و چهارم شهریور 1386 در نخستین جشنواره‌ی فیلم پلیس