سیمرغ در آشیانه (1387-1385)


نویسنده: امید نجوان. ناشر: انتشارات موسسه‌ی جام جم، به سفارش سیمافیلم (واحد پژوهش‌های مرکز). چاپ نخست. صد و شصت صفحه. دوهزار نسخه. قیمت: چهارهزار و پانصد تومان.


سریال شیخ بهایی

کتاب سیمرغ در آشیانه می‌توان نخستین تلاش مکتوب برای ثبت وقایع تولید یکی از مجموعه‌های تاریخی و پرهزینه‌ی تلویزیون به حساب آورد. اثری که در حقیقت نخستین کتاب منتشر شده‌ی من نیز به حساب می‌آید و از این نظر باید حس و دیدگاه خوبی نسبت به آن داشته باشم اما بنا به دلایلی که در ادامه خواهم گفت متاسفانه این‌گونه نیست.

این کتاب به سفارش سیمافیلم و با هدف ثبت وقایع تولید و پشت صحنه‌ی سریال شیخ بهایی نوشته شد اما به شکل عجیبی تولید محتوای آن به دلیل عدم همکاری تعدادی از دست‌اندرکاران این سریال و در راس آن‌ها مرحوم حبیب‌الله کاسه‌ساز (تهیه‌کننده) و شهرام اسدی (کارگردان) مدت‌ها طول کشید. از تابستان 85 تا…زمستان 87.

به‌هرحال این هم از آن تناقض‌های حل نشدنی در کشور ماست که تولیدکننده و سرمایه‌گذار یک سریال تاریخی در حالی سفارش انتشار کتابی درباره‌ی یکی از تولیدات خود را می‌دهند که دست‌اندرکاران آن مجموعه یا از اهمیت و ارزش آن بی‌خبرند و یا سعی می‌کنند خود را بی‌تفاوت نشان ‌دهند!

نتیجه می‌شود این که شهرام اسدی کارگردان سریال مورد بحث، از گفت‌وگو با نگارنده سر باز زد و زمانی که دلیل‌اش را پرسیدم گفت: «در گفت‌وگویی که زمان نمایش فیلم روز واقعه با هم داشتیم یکی دو پاراگراف از حرف‌های من سانسور شده بود و من به همین‌خاطر دیگر با شما گفت‌وگو نمی‌کنم.» (دقت داشته باشید که روز واقعه در تابستان 74 به نمایش درآمده و من در زمستان 86 با ایشان تماس گرفته‌ام؛ یعنی حدود دوازده سال بعد!)

حالا که این یادداشت در وب‌سایت شخصی‌‌ام منتشر می‌شود نیز بیش از یک دهه از انتشار کتاب سیمرغ در آشیانه می‌گذرد و من هنوز نمی‌توانم درک کنم فیلم‌سازی که درباره‌ی امام حسین (ع) فیلم ساخته چه‌‌‌طور می‌تواند این‌‌قدر کینه‌ای باشد؟ آن‌هم یک دهه بعد از انتشار طولانی‌ترین و مهم‌ترین گزارش تولید درباره‌ی فیلم روز واقعه (که همان سال توسط بنده در ماهنامه‌ی «فیلم‌ویدئو» به چاپ رسید) و البته برای کتابی که قرار بود تبلیغ مستقیمِ کار خود او باشد نه هیچ‌کس دیگر!

به‌هرحال برای خالی نبودن عریضه (یا به تعبیری بهتر، تامین نظر مدیران سفارش‌دهنده!) برش‌هایی از صحبت‌های شهرام اسدی و دستیارش (علی‌رضا سبزواری) که در هنگام ضبط مجموعه با سایت‌های مختلف انجام داده بودند به کتاب منتقل شد و…تمام.

با تمام این حرف‌ها یکی از حفره‌‌ها و حسرت‌های اصلی در تنظیم این کتاب، غیبت زنده‌یاد خسرو شکیبایی‌ (بازیگر نقش شیخ بهایی در دوران میان‌سالی) است که متاسفانه در روزهای تولید این کتاب، روزهای خوبی را نمی‌گذراند و با وجود اصرار فراوان از سوی نگارنده، مدام دعوت به گفت‌وگو را به زمانی دیگر موکول کرد تا از میان ما رفت.

در نهایت جدا از علی نصیریان و سپنتا سمندریان (بازیگران نقش شیخ بهایی در دوران پیری و کودکی) و علی دهکردی (بازیگر نقش شاه عباس) با محسن دامادی و حجت قاسم‌زاده (فیلم‌نامه‌نویسان سریال)، شاپور پورامین (مدیر تصویربرداری)، مجید انتظامی (سازنده‌ی موسیقی متن مجموعه)، اصغر نژادایمانی و مجید میرفخرایی (طراحان صحنه و مدیران هنری)، یلدا معینی (مجری ساخت ماکت‌ها) و در نهایت، زنده‌یاد بهرام زند (سرپرست گویندگان سریال) گفت‌وگوهای مفصل و جداگانه‌ای انجام و به متن نهایی کتاب اضافه شد. 

مراحل فنی و تهیه‌ی عکس‌ برای این کتاب هم دشواری‌های عجیب و پیچیده‌ی خاص خودش را داشت. آن‌قدر عجیب و پیچیده که یک‌بار در غیبت همه‌ی آدم‌های مرتبط با این پروژه شخصاً مجبور شدم آستین بالا بزنم و در انباری دفتر تهیه‌کننده‌ی سریال (حبیب‌الله کاسه‌ساز) دنبال چند فریم عکس بگردم! عجیب‌تر آن که وقتی متن پیاده شده‌ی حرف‌های او را به دفترش بردم (تا به خیال خودم جایی برای گله‌گذاری‌های بعدی نداشته باشد) خیلی جدی توی چشم‌هایم زُل زد و با خشم و ناراحتی پرسید: «این مصاحبه رو از کجا آوردی؟!»

در پایان باید اشاره کنم آن‌چه که از چاپ این نخستین کتاب، آن‌هم در گذر از این همه سال ‌برایم به یادگار مانده، شیرینیِ مواجهه با آن، پس از مدت‌ها انتظار و خیال‌بافی‌ست. کتابی که باید تاکید کنم حتی یک دهم از توانایی‌ها و توانمندی‌های نویسنده‌اش را هم بازتاب نمی‌دهد اما لذتِ دیدن و لمس کردن کاغذهایش (آن‌هم در نگاه اول) تا ابد همراه من خواهد بود؛ و با تمام تلخی‌هایی که چاپ و انتشار آن با خود داشت، همین یک نکته برایم کافی‌ست.